شعرهای عاشقانه

MARJAN

 

+نوشته شده در شنبه 29 دی 1397برچسب:,ساعت15:36توسط مرجان جون | |

 

+نوشته شده در شنبه 29 دی 1397برچسب:,ساعت15:27توسط مرجان جون | |

 گاهی عمر تلف می شود

به پای یک احساس...
گاهی احساس تلف می شود؛

به پای عمر !
و چه عذابی می کشد،
کسی که هم عمرش تلف می شود؛

هم احساسش 

+نوشته شده در چهار شنبه 26 دی 1397برچسب:,ساعت21:53توسط مرجان جون | |

 زنـבِگـــےِ زَنــگ تَفریــפـــےِ


کـפּتـآـﮧ اَسـت

یـآבِمـآטּ بـآشَـב

زَنـگ بَعـב פـسآبــ בآریـــم 

+نوشته شده در چهار شنبه 26 دی 1397برچسب:,ساعت21:50توسط مرجان جون | |

 

+نوشته شده در چهار شنبه 26 دی 1397برچسب:,ساعت21:43توسط مرجان جون | |

 

+نوشته شده در چهار شنبه 26 دی 1397برچسب:,ساعت21:42توسط مرجان جون | |

 

+نوشته شده در سه شنبه 25 دی 1397برچسب:,ساعت1:27توسط مرجان جون | |

 گفتی ببخشمت..!

بخشیدمت..
همان روزی که تنهایم گذاشتی...
همان روزی که فهمیدم دیگر خسته ای...
 همان لحظه ای که گفتی می خواهی بروی...
بخشیدمت...!
 اما"دلم"را هرگـز نمیبخشم که این گونه به ببخشیدی وابسته شد
 که هیچ گاه دوستش نداشت...
اما یادت باشد...
خیلی کم گذاشتی...خیلی نبودی...
من ولی.. کم نگذاشتم کم برداشتم تا تو کم نیاری...
هرچیز با ارزشی بود به تو بخشیدم...
 عشقم...غرورم...دلم...سادگی ام...باورم...زندگیم...
 دیگر هیچ چیزی برایم نمانده به جز" تو"
  ..♥ که "تو"راهم بخشیدمـــــ...بسلامت♥..
 

+نوشته شده در سه شنبه 25 دی 1397برچسب:,ساعت1:23توسط مرجان جون | |

 سخت است ببازی تمام  احساس پاکت را . . .

وهنوزنفهمیده باشی اصلا آن ""لعنتی""
 
دوستت داشت یا نه؟؟؟

+نوشته شده در سه شنبه 25 دی 1397برچسب:,ساعت1:19توسط مرجان جون | |

 آنقدر خسته ام از این زندگی"

 
که اگر بگویند فردا" میمیری"
 
جشن میگیرم..؟

+نوشته شده در سه شنبه 25 دی 1397برچسب:,ساعت1:13توسط مرجان جون | |

صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 66 صفحه بعد